زندگینامه مشاهیر موسیقی

زندگینامه دلکش بانوی آواز ایران

دلکش بانوی آواز ایران 1

عصمت باقرپور بابلی با نام هنری دلکش متولد 7 اسفند 1303 در بابل است. وی از خوانندگان موسیقی سنتی، فولکلور و پاپ ایرانی است. به دلکش لقب‌هایی مانند زن حنجره طلایی، دلکش بانوی آواز ایران یا آتش کاروان هنر می‌دهند. او به دو زبان فارسی و مازندرانی ترانه می‌خواند. وی چند ترانه سرایی نیز انجام داده که در این کار تخلص نیلوفر را به خود داده است. از جمله ترانه‌هایی که او خود نوشته و خوانده، ترانهٔ «ساز شکسته» است. هنوز نوجوان بود که نزد خواهرش به تهران آمد و در مدرسه ای که درس می خواند، توجه آموزگار موسیقی” ظهیرالدینی” را به سوی خود جلب کرد که صدای او را پر رنگ و شایسته پرورش تشخیص داده بود. از وی با عناوینی چون «زن حنجره طلایی»، «بانوی آواز ایران» و «آتش کاروان هنر» یاد می‌شود. او ترانه‌هایش را تنها به دو زبان فارسی و مازندرانیخوانده‌است. وی همچنین در چند مورد به ترانه‌سرایی هم پرداخته و این کار را با تخلص «نیلوفر» انجام داده است. از جمله ترانه‌هایی که او خود نوشته و خوانده، ترانهٔ «ساز شکسته» است. در این مقاله میخواهیم زندگینامه دلکش بانوی آواز ایران را به شکلی کامل بررسی کنیم.

دوران کودکی دلکش

عصمت دوران کودکی را بدون آن که به مدرسه برود و سواد بیاموزد، در بابل ماند. هنگامی که دوازده ساله شد، پدرش درگذشت. مادرش که در کنار عصمت دارای شش دختر و سه پسر دیگر بود، تصمیم گرفت تا او را به نزد یکی از دخترانش که در تهران ازدواج کرده بود و آنجا زندگی می‌کرد بفرستد تا هم خرجی از روی دوشش برداشته شود، و هم عصمت بتواند در تهران سواد بیاموزد.

پس بقچه‌ای شامل کمی خوراک آماده کرد و عصمت را به دست یکی از دوستان شوهرش، که رانندهٔ کامیون بود و از مازندران به تهران برنج می‌برد، سپرد. او کنار دست راننده نشست و به تهران رسید. رانندهٔ کامیون او را در محلهٔ سرچشمه پیاده کرد و به خواهرش سپرد.

عصمت که در تهران با خواهرش «مولود» به مازندرانی سخن می‌گفت، با همان زبان از خواهرش خواست تا او را در مدرسه نام‌نویسی کند تا بتواند سواد بیاموزد. خواهرش هم او را به خیابان ناصرخسرو برد و در دبستان نام‌نویسی کرد. هنگامی که عصمت دبستان را آغاز کرد، دوازده سال سن داشت و همین باعث شد تا سوژهٔ متلک‌های هم‌کلاسی‌هایش شود. اما او به این مسائل توجهی نداشت و توانست خود را به کلاس پنجم دبستان برساند.

بیشتر بخوانید : هانس زیمر نابغه موسیقی قرن

در آن زمان رادیو در ایران به تازگی بنیان‌گذاری شده بود و دلکش هم نمی‌دانست که رادیو چیست. با این وجود راضی شد تا با ظهیرالدینی به «ادارهٔ موسیقی کشور» در میدان بهارستان برود. در آن هنگام هیئت رئیسهٔ ادارهٔ موسیقی را روح‌الله خالقی، علینقی وزیری و حشمت سنجری تشکیل می‌دادند.

ظهیرالدینی عصمت را نزد روح‌الله خالقی برد و او پس از شنیدن صدای عصمت، وی را نام‌نویسی کرد و به دست استادی سپرد تا آواز را به عصمت آموزش دهد. این استاد عبدالعلی وزیری بود که پسرعموی علینقی وزیری می‌شد. عصمت بسیار زود گوشه‌های درآمد، زابل، مویه و مخالف دستگاه سه‌گاه را آموخت. حدود پنج یا شش ماه طول کشید تا عصمت توانست سراسر دستگاه سه‌گاه را یاد بگیرد. آموزش آواز عصمت دو تا سه سال به درازا کشید و وی دستگاه‌های گوناگون را آموخت.

آغاز کار حرفه‌ای دلکش

اولین اجرای دلکش در رادیو در سال 1323 بود و از همان دفعه‌ی اول که صدایش از فرستندهٔ «بی‌سیم پهلوی» در چهارراه سیدخندان تهران پخش شد، توجه همگان به سوی خودش جلب کرد.

در زمان فعالیت دلکش، آهنگسازی که با او همکاری کند وجود نداشت به همین خاطر نمی‌توانست تصنیف بخواند، ولی او پس از خواندن هر آواز در رادیو؛ آواز‌های محلی مانند «ربابه‌جان»، «مریم‌جان»، «زهرا جان»، «امیری»، «رعنا جان» و… با استقبال شدید مخاطبان روبرو شد به گونه‌ای که هر یکشنبه که او در رادیو اجرا داشت، مردم بسیاری روبروی ساختمان رادیو جمع می‌شدند تا او را از نزدیک ببینند.

بسیاری از خوانندگان قدیم و جدید، اعم از زن و مرد شهرت خود را مدیون بازخوانی ترانه های جادویی دلکش هستند. از میان این خواننده ها می توان به علیرضا افتخاری و محمد اصفهانی اشاره کرد. این افراد در سایه شوم حکومت ضد فرهنگ اسلامی بدون اشاره به نام و اهتمام بزرگوارانی چون دلکش و آهنگسازانی چون تجویدی و ترانه سرایان چونان معینی کرمانشاهی ترانه های جاودانه دلکش را به یغما بردند.  

مرگ دلکش بانوی آواز ایران

دلکش مدتی در بیمارستان بستری بود و در نهایت در غروب روز چهارشنبه 11 شهریور 1383 در تهران و در بیمارستان «ایران‌مهر» به دلیل بیماری کلیوی درگذشت. خانوادهٔ دلکش تصمیم گرفتند تا وی را بدون هیچ مراسم ویژه‌ای خاکسپاری کنند. با وجود این که تنها پسر دلکش، «سهیل فزون‌مایه» از پیش تصمیم داشت تا پیکر مادرش در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شود، ولی با گذشت چند روز از درگذشت وی، هیچ‌کدام از اعضای خانوادهٔ دلکش برای تحویل پیکر او به بیمارستان نرفتند.

«محمدحسین همافر» رئیس مرکز موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیشنهاد کرد تا پیکر دلکش در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شود، ولی همسر پیشین دلکش، «داریوش فزون‌مایه» با این کار مخالفت کرد. ولی در نهایت پیکر او پس از چهار روز در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.

بیشتر بخوانید : چایکوفسکی نابغه موسیقی رمانتیک

پس از مرگ دلکش، به جز چند نشست و سخنرانی کوچک، مراسم چندانی برای بزرگداشت وی برگزار نشد. همچنین شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران خبری از درگذشت وی پخش نکردند. بیشتر روزنامه‌ها هم دربارهٔ مرگ وی چیزی ننوشتند و تنها چند روزنامه چند سطر کوتاه دربارهٔ درگذشت وی نوشتند.

دلکش هنگام مرگ 80 سال داشت. او با پسرش سهیل زندگی می کرد و این پسر را بسیار دوست می داشت. دلکش به واسطه محبوبیت بی نظیرش و با سماجت گروهی از اهالی سینمای فارسی آن دوران به سینما راه یافت. او با فیلم شرمسار (دکتر اسماعیل کوشان ، 1329) به سینمای ایران آمد و از آن پس با بازی در فیلم های مادر (اسماعیل کوشان 1331 ) ، افسونگر (اسماعیل کوشان ، 1332 ) ، ظالم بلا (سیامک یاسمی ، 1336 ) ، عروس فراری (اسماعیل کوشان ، 1337 ) ، شانس و عشق و تصادف (حسین مدنی ، 1338 ) ، فردا روشن است (سردار ساکر ، 1339 ) و شیر فروش (اسماعیل کوشان ، 1339 )، محبوبیت زیادی در بین تماشاگران فیلم های ایرانی پیدا کرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *