آموزش موسیقی

تاریخ موسیقی (بخش چهارم – موسیقی قرن بیستم)

دوره مدرن (موسیقی قرن بیستم)

در ابتدای دوره ی موسیقی قرن بیستم، دورانی پر آشوب بود. سال های پس از 1900 ، بیش از هر زمان دیگر از دوره باروک به این سو، شاهد دگرگونی هایی بنیادی در زبان موسیقی بود. در زمینه ریتم و سامان دادن به صداهای زیر و بم موسیقایی گرایش هایی سراسر نو پدیدار شد و واژگان صوتی، به ویژه صداهای کوبه ای، گستردگی فراوان یافت. تنوع فراوان یکی از ویژگی های این دوره است. چنان که گویی آهنگسازان نه زبانی یکسان با گویش های مختلف، که زبان های موسیقایی سراسر متفاوتی را در آثار خود به کار گرفته اند. حتی در سبک هر یک از آهنگسازان نیز دگرگونی هایی اساسی رخ داده است. عناصر موسیقی محلی و مردم پسند اغلب با سبک شخصی آهنگسازان سده بیستم درهم آمیخته است. آهنگسازان به ویژه مجذوب ریتم ها، صداها و الگوهای ملودیک غیر رسمی بودند که با سبک و سیاق موسیقی غرب مغایرت داشت. موسیقی محلی به گونه ای نظام یافته تر از پیش بررسی شد و پژوهشگران، دیگر می‌توانستند ترانه های روستایی واقعی را بر فونوگراف ضبط کنند. در گذر اوایل سده بیستم، موسیقی غیر اروپایی، تاثیری ژرف بر موسیقی غرب گذاشت. از جمله می‌توان به تاثیر موسیقی جنوب شرق آسیا اشاره کرد. جاز آمریکایی، یکی دیگر از منابع غیر اروپایی تأثیرگذار بر آهنگسازان سده بیستم بود. موسیقیدانان مسحور ریتم های سنکوپ دار، بداهه پردازی و نیز رنگ های صوتی بی همتای گروه های جاز بودند. در یک گروه جاز، بر خلاف ارکستر سمفونیک که سازهای زهی بر آن سیطره دارند، سازهای بادی چوبی، بادی برنجی و کوبه ای برجسته ترند.

بیشتر بخوانید : تاریخ موسیقی بخش سوم

ویژگی های موسیقی قرن بیستم

رنگ صوتی: در سده بیستم، رنگ صوتی به عنوان عنصری موسیقایی بیش از پیش اهمیت یافت. این عامل اغلب نقشی مهم در خلق تنوع، پیوستگی و حالت موسیقی سده بیستم دارد. اصوات سر و صدا گونه وبا کوبش بسیار به کار می‌روند و سازها می‌بایستی در محدوده های صوتی بسیار بم یا بسیار زیر به صدا درآیند. به همین دلیل تکنیک هایی نو در نوازندگی متداول شد. برای نمونه گلیساندو ـ خزش سریع بالا رونده یا پایین روند میان نت‌ها امروزه کاربرد بیشتری یافته است. اغلب از نوازندگان بادی چوبی و بادی برنجی خواسته می‌شود که با لرزاندن سریع زبان هنگام نواختن، صداهایی مرتعش و پرپر زن پدید آورند و نوازندگان سازهای زهی به جای کشیدن آرشه بر سیم، به وفور با چوب آرشه بر سیم‌ها ضربه می‌زنند. سازهای کوبه ای تنوع و اهمیت فراوان یافته اند که این خود بازتابی از دلبستگی و توجه آهنگسازان به ریتم‌ها و رنگ های صوتی نامتعارف است. سازهایی مانند زایلوفون Xylophone ، چلستا Celesta و بلوک چوبی Wood Block فقط شماری از این سازها هستند که در سده بیستم رایج و متداول شدند. پیانو نیز برای افزودن خصلتی کوبشی به صدای ارکستر، مورد استفاده قرار گرفت.

هارمونی: کنسونانس و دیسونانس: موسیقی قرن بیستم ارمغان آور دگرگونی هایی بنیادی در شیوه پرداخت و یا استفاده از آکوردها بود. تا حدود سال 1900 آکوردها به دو گونه دیسونانس و کنسونانس تقسیم می‌شدند. آکورد کنسونانس، آکوردی پایدار بود و به عنوان نقطه سکون و فرود به کار می‌رفت. آکورد دیسونانس، کیفیتی ناپایدار داشت و تنش حاصل از آن، تداوم حرکت و حل آن بر یک آکورد پایدار یا کنسونانس را ایجاب می‌کرد. از دیدگاه سنتی، فقط تریاد یا آکورد سه نتی –که از نت هایی به فاصله سوم از یکدیگر ساخته شده- آکوردی کنسونانس بود و دیگر آکوردها، دیسونانس شمرده می‌شدند. در سده نوزدهم، آهنگسازان به استفاده بیشتر از دیسونانس‌ها رو آوردند و آن‌ها را هر چه آزادانه تر به کار گرفتند. در نتیجه تا آغاز سده بیستم، تمایز سنتی میان کنسونانس و دیسونانس تا اندازه ای از میان رفته بود.

ریتم: تکنیک های نو برای سازمان دادن به صداها، با روش هایی تازه در سامان بخشیدن به ریتم همراه بود. واژگان ریتمیک با تاکید بیشتر بر بی قاعدگی و روندهای پیش بینی ناپذیر گسترش یافت. ریتم یکی از برجسته ترین عناصر موسیقی سده بیستم است، عنصری نیروبخش که به عنوان عاملی پیش برنده و هیجان آفرین به کار گرفته شده است. در سده بیستم، روندهای ریتمیک نو، برگرفته از منابع متعددی هستند که موسیقی محلی نقاط گوناگون جهان، جاز و هنر موسیقی اروپا از قرون وسطا تا سده نوزدهم از آن جمله اند. بلابارتوک “ساختارهای آزاد و متنوع” موسیقی روستایی اروپای شرقی را در آثارش به کار گرفت و سنکوپ و آمیزه های پیچیده ریتمیک در جاز برانگیزنده تخیل استراوینسکی Stravinsky و کوپلند Copeland بود. آثار باروک، کلاسیک و رمانتیک در سراسر یک موومان یا یک بخش، وزن ثابتی را حفظ می‌کنند، اما دگرگونی های سریع وزن از ویژگی های موسیقی سده بیستم است. پیش از آن، ضرب‌ها در گروه هایی منظم و تکرار شونده سامان داده می‌شدند و ضرب های قوی در فاصله های زمانی ثابت و معین شنیده می‌شدند. همچنین تنوع های ریتمیک، مانند سنکوپ و یا آکسان ضرب های ضعیف، در برابر وزن حاکم بر کل قطعه جلوه ای برجسته داشتند اما در بسیاری از آثار سده بیستم، ضرب‌ها در گروه هایی مختلط قرار گرفته و ضرب های قوی با فاصله های زمانی نامنظم شنیده می‌شوند.

ملودی: در موسیقی قرن بیستم، دیگر الزامی نیست که ملودی پای بند آکوردهای سنتی یا تونالیته های ماژور و مینور باشد و می‌تواند بر مبنای گام هایی متنوع ساخته شود یا دوازده صدای کروماتیک، بدون مرکزیت تونال، در آن به کار آید. ملودی امروزی، پرش هایی بزرگ دارد که سرایش آن را دشوار می‌کند. ریتم های مختلف تنوع های ریتمیک و وزن های پیاپی دگرگون شونده ملودی های سده بیستم، سیر آن‌ها را پیش بینی ناپذیر می‌سازد. این ملودی‌ها اغلب زنجیره ای از عبارت هایی با طول های نامنظم دارند. به طور عام، موسیقی سده بیستم کمتر از موسیقی کلاسیک و رمانتیک بر ملودی به یاد ماندنی و قابل سرایش متکی است. آغاز قرن بیستم گر چه با ظهور مکتب های مدرن آهنگسازی همراه بود، اما جریان دیگری یک نظر به موسیقی گذشته داشت و یک نظر به پیشرفت های حاصل شده در هنر آهنگسازی و ساز آرایی (ارکستراسیون). در نتیجه اثر بسیار جذاب و پرطرفدار مثل “کارمینا بورانا” اثر کارل ارف پدید آمد. این کار منحصر به فرد از نظر فرم هیچ شباهتی با آثار دوران مختلف موسیقی غرب ندارد ولی در عین حال از عناصر موسیقی قرون وسطی بهره می‌برد. کارمینا بورانا در 25 قسمت تصنیف شده است و ترکیبی متوازن از تکخوان زن و مرد، گروه کر و ارکستر دارد. اشعار مورد استفاده، برگرفته از دست نوشته هایی مربوط به قرن سیزدهم بود. این اشعار، سال 1803 در صومعه بندیکتاین Benedictine واقع در جنوب مونیخ پیدا شده بود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *